نوشته ای زیبا به قلم نویسنده*نرگس صرافیان طوفان*

نوشتم: برایم دعا کن رفیقِ گرمابه و گلستانِ من! دعا کن بعد از این، فقط دلخوشی باشد و آرامش باشد و برکت باشد و عشق ...
نوشتم: به قدری بارهای سنگینتر از طاقتم برداشتهام و فراتر از توانم با بیرحمترین حریفهای روزگار جنگیدهام و به قدری شکستهام و سرپایی خودم را ترمیم کردهام که سد طاقتم عمیقا نازک شده و به کوچکترین اندوهی، به هم میریزم.
خودم میفهمم چقدر شکننده تر از سابقم و چقدر برای هیچ اندوهِ اضافهتری طاقت ندارم.
برایش نوشتم: بگو خدا اینروزها بیشتر مراقبم باشد، از قوی بودن و تنهایی بارِ همه چیز را به دوش کشیدن خستهام. نیاز دارم برای مدتی همه چیز آرام باشد و فرصت کنم خودم را بغل بگیرم و از خودم دلجویی کنم و با خودم مهربان باشم.
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۲ ساعت 12:37 توسط maryam
|