بس که ...

بس که ...
نامهربونی دیده بود
از زمین جدا شد و
سوی آسمون رفت
حرفش رو نمی فهمیدن
سبکبال ... رفت و رفت
خاطراتش رو زمین موند ...
+ نوشته شده در شنبه هشتم شهریور ۱۴۰۴ ساعت 12:38 توسط maryam
|
حرف دل

بس که ...
نامهربونی دیده بود
از زمین جدا شد و
سوی آسمون رفت
حرفش رو نمی فهمیدن
سبکبال ... رفت و رفت
خاطراتش رو زمین موند ...